به نیت فرج مولا
14 شهریور 1400
لحظه هایم
عاشورا همگی سیاه می پوشند
و غصه ها اشک ریزان ،
دست در دست
غریبانه های
به جای مانده از کربلا
تمام این قرن ها را
سینه می زنند
خورشید ،
در سوگ خورشید می نالد
مگر می شود انتهای غم هایت را به نظاره نشست
وقتی هنوز هم مظلومیت فریاد می زند
وقتی
زمین در انتظار قیام دوباره
انتهای تاریخ را
آذین می بندد
وقتی صدای حرمله های زمان
گوش کودکان بی گناه را کر می کند
أین طالب بدم المقتول بکربلا
«از فتنه ها و وسوسه های زیاد شهر»
«إنی أعوذ بالحرم شاه کربلا»