انکرالاصوات
خروسکی بازیگوش چند روزی است درون گلویمان لانه گزیده و صدایمان را خفه کرده انگار از ته چاه می آید.
جورری شده که دیگر وقتی موقع خواب می خواهم برای پسر دوساله ام لالایی بخوانم بیچاره با چشمانی شگفت زده به صورتم زل میزند و احتمالا با خود میگوید یعنی این انکرالاصوات، مادر ماست او که اینجوری نبود.
نمیدانم دلیلش چیست اما هر چه هست باعث شده چند روزی مواظب صدایم باشم و با احتیاط سخن بگویم مبادا فشاری به گلوی مبارک وارد شود.
با خود می اندیشم قبل از اینکه این خروسک مهمان خانه گلویم شود چقدر مواظب حرف زدنم و در واقع زبانم بوده ام.
چقدر در آموزه های دینی ما به کنترل زبان سفارش شده است.
یاد حدیثی از امام علی افتادم با این مضمون که زبان خود را زندانی کنید قبل از آنکه او شما را زندانی کند.
*قولوا للناس حسنا*
چه گناهان فراوانی که سرمنشا آنها همین زبان و سخن گفتن است.
مبادا با این زبانمان دلی را رنجیده باشیم که آنوقت دیگر حق الناس است و حسابمان با کرام الکاتبین.
پس خروسک جان فعلا باش تا دلمان و زبانمان چند روزی روی آرامش را با هم، زیرسایه مساعدت ببینند.