آقا گل بدهم
31 خرداد 1399
#به قلم خودم
#پرنیا
قدم زدم
تمام سنگفرش خیابان را
به امید نگاهت
چشم در چشم عابران دوختم
یکی یکی
انگار گمشده بودی
پشت برق نگاه کودکی سرگردان
*آقا گل بدهم*
چقدر جای ات بین قلب کوچکش خالی ست
دست به دعا برداشتم
تو را دوباره آرزو کردم
*گمشده ام بین گلهایت نیست*
در چشمانم غرق شد
*آقا گل بدهم*
بگذار چشمانت را میان گلهایش بکارم
تو
همان نگاه معصومانه کودک بودی
همان دستان کوچکش
تو
گم نشده بودی
من
سالها خودم را گم کرده بودم
*گلهایت برای همیشه برای من*