دخترک درون آینه
#به قلم خودم
#پرنیا
گاهی اوقات یواشکی کنج خاطراتم را میگیرم آرام آرام میروم تا به تو میرسم.
همان دخترک بازیگوش با لباس های چین چین گل گلی.
با یاس های کوچک روی موهایش.
همان دخترک درون آینه که عصرهای کشدار تابستان را با گوشواره های گیلاس سپری میکرد.
مثل شاهزاده های درون قصه ها لباس پفی صورتی میپوشید با کفش های شیشه ای.
تمام رویاها را بدون خستگی میدوید.
کوچه های زندگی پر از عطر موهای بافته شده اش بود.
یادش بخیر وقتی گل های شمعدانی خانه مادربزرگ از کنار حوض فیروزه ای گل میداد شیطنتت گل میکرد و یکی یکی گل ها را به دستان آب میسپردی.
آنگاه مادربزرگ با مهربانی موهایت را شانه میکرد و کلی نصیحت را آویزه گوش هایت.
خلاصه امروز با تو تمام خاطرات کودکی هایم را قدم زدم.
با هم در گوش قاصدک کلی سفارش کردیم و به دست باد سپردیم.
باشد تو را برای همیشه در قلبم میگذارم کنار تمام عاشقانه های دخترانه ام.
*دخترانگیهای وجودتان را همیشه سرحال نگه دارید*